داروسازان
مطالعات جدید پزشکی
شنبه 9 آذر 1392برچسب:, :: 9:2 ::  نويسنده : دکتر امین عطایی

کاسنی گیاه معجزه گر

 

 

 

 

کارشناس گیاهان دارویی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان سمنان با اشاره به خواص مفید کاسنی گفت: تصفیه کننده خون و شست‌وشو دهنده کبد از جمله خواص کاسنی و عرق آن است.

حمیدرضا عبدوس افزود: کاسنی یکی از گیاهان دارویی موثر است که در انواع مختلف در طبیعت وجود داشته و همه اجزای آن خواصی بسیار مفید برای بدن دارد، البته اگر به‌ اعتدال مصرف شود. وی ادامه داد: کاسنی و عرق کاسنی، از دیرباز در میان ایرانیان جایگاه و منزلتی خاص داشته و همه مادربزرگ‌ها، در میان تمام شیشه‌های عطر و ادویه در مطبخ خانه‌هایشان، یک قرابه کوچک، عرق کاسنی را در کنار شاتره، گل گاوزبان، نعناع و... نگهداری می‌کردند.

این کارشناس گیاهان دارویی افزود: عطاران و صاحب‌نظران در حوزه گیاهان دارویی و طب سنتی،عرق کاسنی را سرد می‌دانند که تاثیراتش در از بین بردن حرارت و التهاب بدن، احساس رخوت و سستی، رنگ پریدگی و زردی چهره و خصوصاً تنبلی کبد است و اگر با دقت و مستمر استفاده شود، تاثیراتش قابل مشاهده است. عبدوس با بیان اینکه در ایران، از گذشته دور تاکنون قسمت‌های مختلف گیاه کاسنی و عرق آن را به‌عنوان تصفیه کننده خون و شست‌وشو دهنده کبد، استفاده می‌کردند، خاطرنشان کرد: کاسنی در دو نوع صحرایی یا وحشی و کاسنی کشت شده توسط کشاورزان، وجود دارد که نوع وحشی آن در اوایل بهار در کنار جویبار یا در میان سبزه زار می‌روید.

 

وی اظهار کرد: اضافه کردن کاسنی به سرکه‌ انگبین یا همان شربت سکنجبین در ایران امری متداول بوده و مردم از این خوراکی برای کاهو خوران بعدازظهرها، بهره می‌بردند. این کارشناس گیاهان دارویی با اشاره به خاصیت تب‌بری کاسنی گفت: کاسنی با تاثیراتش روی کبد، زمینه دفع صفرا از بدن را فراهم کرده و زردی را می‌زداید و بار کبد را سبک می‌کند، به همین دلیل مسکنی تاثیرگذار برای تب محسوب می‌شود.

عبدوس با اشاره به کارکردهای کبد در بدن گفت: کبد عضو سم زدای بدن بوده و بیش از ۵۰۰ کارکرد حیاتی دارد که تفکیک مواد مغذی از مواد زائد، سم زدایی، تجزیه مواد شیمیایی، انهدام میکروب ها، تنظیم هورمون‌ها، سوخت و ساز چربی‌ها، پروتئین‌ها و قندها، دفع اوره و... از جمله وظایف کبد است. وی ادامه داد: هر چیزی که می‌خوریم، می‌آشامیم، تنفس می‌کنیم یا با پوستمان تماس دارد سرانجام به کبدمان می‌رسد، بنابراین اگر این عضو دچار اختلال شود، همه بدن را درگیر کرده و عوارض آن به سرعت انتشار پیدا می‌کند و علائمی چون زردی پوست، خستگی مفرط، التهاب بدن، عطش، چربی خون بالا و... از جمله علائم بروز مشکل در کبد محسوب می‌شود. این کارشناس گیاهان دارویی خاطرنشان کرد: عرق کاسنی ملین و ادرارآور خوبی بوده و با خروج سموم از بدن التهاب بدن تب‌های صفراوی، یرقان و زردی ناشی از گرمی را رفع، کیسه صفرا، کلیه و مثانه را از سنگ پاک، التهاب معده را برطرف، اسید کلریدریک معده را تحریک و اشتها را زیاد می‌کند.

 

رئیس منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان مهدیشهر تصریح کرد: هرچه این عرق تلخ‌تر باشد خواص بیشتری داشته و در التیام امراض کبدی موثرتر است. عبدوس همچنین با اشاره به مفید بودن این عرق برای مبتلایان به نقرس و هپاتیت گفت: ایمنی در برابر بیماری‌های عفونی از دیگر خواص عرق کاسنی است. وی اضافه کرد: این عرق سرشار از ویتامین C بوده و نوع وحشی آن فسفر و آهن گیاهی دارد. عرق کاسنی با تقویت کبد، رنگ پوست را روشن، بیماری‌های مزمن پوستی به‌خصوص اگزما را التیام و رسوبات ادراری و جوش‌های ناشی از گرمی غذاها را رفع می‌کند. به‌دلیل آن که این عرق روی کبد اثری نیکو دارد این عضو می‌تواند به تنظیم هورمون‌ها پرداخته و در افزایش قدرت باروری نطفه تاثیرگذار باشد.

این کارشناس گیاهان دارویی خاطرنشان کرد: زمان برداشت این گیاه دارویی اواسط خرداد ماه است و کار برداشت کاسنی به مدت یک ماه به‌ طول می‌انجامد. وی با اشاره به خواص دارویی گیاه کاسنی، تصریح کرد: مصرف کاسنی در درمان فشار خون، تقویت معده، کبد، کلیه، درمان ضعف اعصاب و همچنین رفع عطش بسیار مناسب است.

 

 

شنبه 2 آذر 1392برچسب:, :: 8:37 ::  نويسنده : دکتر امین عطایی

             

 

ترامادول (نام ژنریک: Tramadol) که به نامهای تجاری ترامال، ترامدو بایومادول نیز شناخته می‌شود. یک داروی مسکن شبه تریاک است و یک نوع اپیویید به حساب می‌آید.

این دارو برای تسکین دردهای متوسط تا شدید تجویز می‌شود. ترامادول یک آگونیست برای گیرنده‌های مو (μ) اوپیویید، و سیستم نورآدرنرژیک و سروتونرژیک بوده و باعث افزایش آزاد سازی سروتونین می‌شود

. خاصیت اتصال ترامادول به گیرنده‌های "مو" بسیار ضعیف است (تقریباً ۶۰۰۰\۱ نسبت به مرفین)، ماده متابولیزه شده O-Desmethyltramadol نسبت به عنصرمادر خاصیت چسبندگی بیشتری به گیرنده‌های "مو" دارد (۰،۱ برابر مرفین) و خاصیت مخدری قویتری از خود به جا می‌گذارد. خاصیت تسکین درد در ترامادول حدود ۱۰ برابر ضعیف تر از مرفین است. علاوه بر این ترامادول باعث جلوگیری از بازجذب "نورآدرنالین" و افزایش آزاد سازی "سروتونین" می‌شود و غلظت این دو ماده را در سیناپس بالا می‌برد، این امر باعث ایجاد نوعی خاصیت ضدافسردگی و همچنین هوشیاری می‌شود و برعکس مرفین فرد مصرف کننده را فعال‌تر می‌کند، ، احتمال گرفتگی عضلانی نیز کاهش میابد.

با خوردن ۱۰۰ میلی گرم ترامادول سطح خونی دارو در دو ساعت به حداکثر می‌رسد. حدود ۲۰ درصد ترامادول به پروتئین خون متصل می‌شود. ۳۰ درصد ترامادول بصورت تغییر نیافته و ۶۰ درصد آن بصورت متابولیتهای شکسته شده در کبد از راه ادرار دفع می‌شود. نیمه عمر دارو ۴ تا ۶ ساعت می‌باشد.

موارد مصرف ترامادول برای تسکین درد معمولاً به مدت کمتر از ۵ روز و به مقدار ۵۰ تا ۱۰۰ میلی گرم هر ۸ ساعت تجویز می‌شود، همچنین این دارو جهت درمان سندروم پای بی‌قرار نیز تجویز می‌شود.

اشکال مختلف دارو

ترامادول معمولاً به شکل نمک هیدروکلراید تولید شده و به دو شکل خوراکی (بیشتر کپسول و قرص) و آمپول به بازار عرضه می‌شود. مقدار جذب و تأثیر فرم تزریقی ترامادول بسیار بیشتر از فرم خوراکی است. ترکیب ترامادول و استامینوفن نیز در بازار موجود است (که در ایران عرضه نمی‌شود).

در خارج از ایران به صورت قرصهای آهسته رهش Retard، آمپول، کپسول و قطره موجود می‌باشد، مصرف قطره خوراکی آن رایج‌تر است و برعکس اکثر داروهای اپیوئیدی شامل قوانین داروهای مخدر نمی‌شود و با نسخه عادی پزشک قابل تهیه‌است.

اعتیاد

مصرف ترامادول موجب وابستگی روانی و جسمی شبیه اعتیاد به تریاک می‌گردد. با قطع ناگهانی دارو علائم اضطراب، تعریق، بی‌خوابی، تهوع و لرز، اسهال، درد عضلانی، سندروم پای بی‌قرار (RLS)، ترس و بیقراری، گرگرفتگی و گزگز انتهاها پیش می‌آید. ترامادول به علت خاصیت سرخوشی، نعشگی و ضدافسردگی به شدت مورد سوءمصرف قرار می‌گیرد و اکثراً در میان جوانان این مخدر به اشتباه حدس زده می‌شود و خطر اعتیاد به آن در نظر گرفته نمی‌شود. ترامادول با نسخه عادی پزشک قابل تهیه می‌باشد و در اکثر کشورها شامل قوانین داروهای مخدر نمی‌باشد با این وجود خاصیت اعتیاد آور آن کمتر از دیگر مواد اپیوئیدی نیست و مشاهده شده که بااشتیاق زیادی مصرف می‌شود.

علائم جسمی ترک ترامادول احتمالاً به علت خواص ضدافسردگی این دارو (جلوگیری از بازجذب سروتونین و نورآدرنالین) شدیدتر از علائم ترک مخدرهایی مانند تریاک می‌باشد، حتی بعد از قطع مصرف کوتاه مدت ترامادول علائمی مانند بی خوابی، سندروم پای بی‌قرار (RLS) و افسردگی بروز می‌کند. مصرف بدون وقفه آن در طولانی مدت باعث ایجاد مقاومت بدنی نسبت به مواد اپیوییدی شده و دوز مصرف آن باید افزایش یابد تا اثری مشابه مقدار مصرف اولیه را ایجاد کند، مدتی بعد از قطع مصرف دارو مقاومت بدنی نسبت به ترامادول و دیگر مواد اپیوئیدی به حالت اولیه بر می‌گردد.

عوارض جانبی

عوارض مشابه دیگر داروهای شبه‌تریاک (تهوع، سرگیجه، خواب آلودگی، خشکی دهان. دیر انزالی. یبوست، افت فشار خون، تعریق، خارش) در ترامادول هم دیده می‌شود اما احتمال بروز دپرسیون تنفسی که کشنده‌ترین عارضه این گروه داروهاست، با ترامادول خوراکی نسبت به مرفین کمتر است. مصرف این دارو به علت افزایش سطح سروتونین، بیشتر از دیگر مواد اپیوئیدی ایجاد حالت تهوع می‌کند، همچین باعث بی خوابی می‌شود. مصرف بیشتر از ۴۰۰ میلی گرم ترامادول برای افراد بدون مقاومت بدنی در مقابل مواد اپیوئیدی خطرناک است.

مصرف همزمان داروهای مهارکننده بازجذب سروتونین و مهارکننده منوآمینواکسیداز موجب تشدید عوارض دارو و گاهی سندرم سروتونین می‌گردند.

یکی از عوارض نادر ولی خطرناک مصرف ترامادول تشنج می‌باشد. تشنج معمولاً در اثر مصرف زیاد این دارو یا مصرف دارو در بیماران صرعی یا بیمارانی که دچار آسیب مغزی شده‌اند با بیمارانی که مشکلات کبدی کلیوی (دفع دارو دچار اختلال گشته و افزایش مقدار دارو در خون) دارند و یا معتادان به الکل ایجاد می‌گردد. همچنین احتمال وابستگی دارویی و بروز علائم ترک مشابه دیگر ترکیبات شبه تریاک هم وجود دارد.یکی دیگر از عوارض نادر ترامادول (چهار تا پنج ساعت پس از مصرف) افزایش فشار خون به همراه سردرد شدید می‌باشد

 

 

                                                              

 

                                                            

 

 

هدف عالى قيام امام حسين عليه السلام از زبان خود امام (ع)

قيام مقدس و پرشكوه امام حسين(ع)ريشه در انحراف هاى بـنيادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت. اين انحراف ها زائيده انحراف حكومت اسلامى از مسير اصلى خود از سقيفه به بـعد بـود. كه پس از شهادت على(ع)كلا بـه دست سلسله سفيانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاريخى، سران اين حزب هيچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند(1). و ظهور اسلام و به قدرت رسيدن پيامبر اسلام(ص)ر، جلوه اى از پيروزى تـيره بـنى هاشم بـر تـيره بـنى اميه، در جريان كشمكش قبيلگى در درون طايفه بـزرگ قريش مى دانستند(2).

و بـا يك حـركت خـزنده، بـه تـدريج در پـوشش اسـلام بـه مناصب كليدى دسـت يافتند() و سرانجـام از سال چهلم هجـرى، حكومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست اين حزب افتاد و پس از بيست سال حكومت معاويه، و بـه دنبـال مرگ وى، پـسرش يزيد بـه قدرت رسيد كه اوج انحراف بـنيادى، و جلوه اى آشكار از ظهور ((جاهليت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود(3).امام حـسـين(ع)نمى تـوانسـت در بـرابـر چـنين فاجـعه اى سكوت كند و احساس وظيفه مى كرد كه در بـرابـر اين وضع، اعتـراض و مخالفت كند. سخنان، نامه ها و ساير اسنادى كه از امام حسين(ع)به دسـت ما رسـيده، بـه روشنى گوياى اين مطلب اسـت. اين اسناد بـيانگر آن است كه از نظر امام، پـيشوا و رهبـر مسلمانان شـرائط و ويژگى هايى دارد كه امويان فـاقـد آنها بـودند و اسـاس انحراف ها و گمراهيها اين بود كه عناصر فاسد و غير لايق، تكيه بر مسند خلافت اسلامى و جايگاه والاى پـيامبـر زده بـودند و حاكميت و زمامدارى آنه، آثار و نتائج بـسيار تلخ و ويرانگرى بـه دنبـال آورده بود.
چـند نمونه از تـاءكيدهاى امام در اين بـاره يادآورى مى شـود:

ويژگى هاى پيشواى مسلمانان


1 - در نخستين روزهايى كه امام حسين(ع)در مدينه، بـراى بـيعت جهت يزيد، در فشار بود، در پاسخ وليد كه پيشنهاد
بيعت بـا يزيد را مطرح كرد، فـرمود: اينك كه مسـلمانان بـه فـرمانروايى مانند يزيد گرفتار شده اند، بايد فاتحه اسلام را خواند(4).
2 - امام ضمن پاسخ نامه هاى كوفيان، نوشت:
... امام و پيشواى مسلمانان كسـى اسـت كه بـه كتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـيش گيرد و از حـق پـيروى كرده بـا تمام وجود خويش مطيع فرمان خدا باشد(5).
3 - امام حـسـين(ع)هنگام عزيمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام ((بيضه)) خطاب به ((حر)) خطبه اى ايراد كرد و طى آن انگيزه قيام خود را چنين شرح داد:
((مردم! پـيامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حكومت ستـمگرى مواجـه گردد كه حـرام خدا را حـلال شمرده و پـيمان الهى را درهم مى شكند، بـا سنت و قانون پـيامبـر از در مخالفت درآمده در ميان بـندگان خـدا راه گناه و معصـيت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـيش مى گيرد، ولى او در مقابـل چنين حكومتى، بـا عمل و يا بـا گفتار اظهار مخالفت نكند، بـرخـداوند است كه آن فرد(ساكت)را بـه كيفر همان ستمگر(آتش جهنم)محكوم سازد.
مردم! آگاه باشيد اينان(بنى اميه)اطاعت خدا را ترك و پيروى از شيطان را بـر خود فرض نموده اند، فساد را تـرويج و حدود الهى را تعطيل نموده فى را(كه مخصوص بـه خـاندان پـيامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدايت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قيام بـر ضد اين همه فساد و مفسدين كه دين جدم را تغيير داده اند، از ديگران شايسته ترم ...)) (6).
حاكميت بـنى اميه كه امام در اين سخنان بـه گوشه هايى از آثـار سوء آن اشاره نموده، در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود. امام حسين(ع)در موارد متعددى انگشت روى اين عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت كـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود:

محو سنتها و رواج بدعتها


آن حـضرت پـس از ورود بـه مكه، نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنين نوشت:
((...اينك پيك خود را بـا اين نامه بـه سوى شما مى فرستم، شما را به كتاب خدا و سنت پيامبـر دعوت مى كنم، زيرا در شرائطى قرار گرفته ايم كه سنت پيامبر به كلى از بين رفته و بـدعتها زنده شده است، اگر سخـن مرا بـشنويد، شما را بـه راه راسـت هدايت خـواهم كرد...)) (7). ديگر به حق عمل نمى شود.
حسين بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام ((ذى حـسم)) در ميان ياران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدين شرح ايراد نمود:
پـيشامدها همين است كه مى بـينيد، جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتيها آشكار و نيكيها و فضيلتها از محيط ما رخت بر بسته است و از فضيلتها جز اندكى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى، همچون چراگاهى سنگلاخ، و كم علف، به جايگاه سخت و دشوارى تبـديل شده است.
آيا نمى بينيد كه ديگر بـه حق عمل نمى شود، و از بـاطل خوددارى نمى شود؟! در چـنين وضعى جـا دارد كه شخص بـا ايمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق ديدار پـروردگار بـاشد. در چنين محيط ذلتـبـار و آلوده اى، مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم...)) (8).

مسخ هويت دينى مردم


حاكميت زمامداران اموى و اجراى سياست هاى ضد اسلامى توسط آنان، هويت دينى مردم را مسخ كرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـين برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود:
((...مردم بندگان دنيايند، دين بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود، تا زمانى كه معاش و زندگى ماديشان رونق دارد، در اطراف دين گـرد مىآيند، اما زمانى كـه بـا بـلا و گرفتارى آزمايش شوند، دينداران در اقليت هستند.

پيام جاويد قيام امام حسين(ع)


پيام قيام با شكوه سيدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نيست، بلكه اين پـيام پـيامى جاويد و ابـدى است و فراتـر از محدوده زمان و مكان است، هرجا و در هر جامعه اى كه به حق عمل نشود، و از بـاطل خوددارى نشود، بدعتها زنده، و سنتها نابـود شود، هرجا كه احكام خدا تغيير و تحريف يابد و حاكمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار كنند، در هر جـامعـه اى كه ويژگى هاى جـاهليت را داشته باشد آن جامعه، جامعه اى يزيدى بـوده، و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنه، كارى حـسينى خواهد بود.

پاورقيها:


1 - سـيدعـليخـان مدنى، الدرجـات الرفيعـه، ص 243، ابـن ابـى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج8، ص 257 - مسعودى، مروج الذهب، ج3، ص 454 ضمن شرح حال ماءمون عباسى.
2 - ابن ابى الحديد، همان كتاب، ج9، ص 53(خطبه 139) و نيز ج2، ص 44 - 45 - ابن عبـدالبـر، الاستيعاب فى معرفه الاصحاب(در حاشيه الاصابه)ج4، ص 87.
- اين حركت از اواخر خلافت خليفه دوم آغاز گرديد كه معاويه از طرف وى به حكمرانى شام منصوب شد و مدت پنج سال در اين سمت باقى بـود و در تـمام مدت خلافت عثـمان نيز(12 سال) در اين منصب ابـقا گرديد و از همـان سـالـها روياى خـلافـت آينده خـود را مـى ديد و پايه هاى آن را مى ريخت و در اواخـر خـلافت عثـمان، در واقع وى در مدينه خليفه تشريفاتى بود و تصميم گيرنده اصلى، حاكم مقتدر شام بود.
3 - نگاه كنيد به: امام حسين(ع) و جـاهليت نو، جـواد سليمانى، قم، انتشارات يمين.
4 - سيد بن طاووس، اللهوف فى قتلى الطفوف، ص 11.
5 - طبرى، تاريخ الامـم والـمـلـوك، ج6، ص 196 - شـيخ مـفـيد، الارشاد، ص 204.
6 - طبرى، همان كتاب، ص 229 - ابـن اثير، الكامل فى التاريخ، ج4، ص 48.
7 - طبرى، همان كتاب، ص 200.
8 - حسن بـن على بـن شعبـه، تحف العقول، ص 245 - طبـرى، همان كتاب، ص 239.

 

 
پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 12:45 ::  نويسنده : دکتر امین عطایی

 

رقیه دختر حسین علیه السلام(به عربی: رقیة بنت الحسین)‏ پدر وی امام سوم شیعیان حسین بن علی و مادرش مطابق بعضی از نقل‌ها ام اسحاق بوده‌است.

او دختر سه سالهٔ حسین بود که پس از واقعه عاشورا که خانواده حسین را به اسارت گرفتند او نیز توسط لشکر یزید به اسارت گرفته شد و آن‌ها را به مرکز خلافت یزید که شهر شام بود بردند. طبق نقل‌های متعدد هنگامی که لشکر یزید سر بریده شده حسین را به شام آوردند و آن را به رقیه نشان دادند آن طفل سه ساله بسیار ناراحت شده و به سبب این ناراحتی چنان چه در کتاب وقایع الشهور و الایام آمده‌است در روز ۵ صفر سال ۶۱ هجری قمری کشته شد. مرقد وی در شهر دمشق امروزه پذیرای بسیاری از شیعیان جهان است.

اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین (علیه السلام) در منابع شیعی آمده است، اما در بعضی منابع در این باره اختلاف وجود دارد. در کتاب کامل بهایی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده آمده است، اما در مورد نام او که آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و ... اختلاف است.

همچنین سید بن طاووس در کتاب «لهوف» خود می‌نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه ‏السلام) اشعاری در بی‌وفایی دنیا می‏خواند، حضرت زینب (س) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه‏ السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید و خویشتن‌دار باشید.»

مادر حضرت رقیه

بر اساس نوشته‌های بعضی کتاب‌های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام)، امّ اسحاق است که پیش‌تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می‌آید.

بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است. نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام) در بعضی کتاب‌ها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی معرفی می‌کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می‌آید.

البته لازم به ذکر است که این مطلب از نظر تاریخ‌نویسان معاصر پذیرفته نشده است؛ زیرا در منابع تاریخی آمده که ایشان هنگام تولد امام سجاد (ع) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 هـ .ق دانسته‌اند. از این جهت امکان ندارد، او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل است که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو مادر امام سجاد (علیه السلام) است.

نام‌گذاری حضرت رقیه (ع)

رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (ع) کمتر به چشم می‏خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال اینکه ایشان همان فاطمه بنت الحسین (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (ع) دو اسم داشته‏اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد. گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد.

چنانچه در کتب تاریخی آمده است: «در میان کودکان امام حسین (ع) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین(ع) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می‏داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می‏داد، نامش را فاطمه می‏گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (ع) وی را علی می‏نامید.» 

اسیری حضرت رقیه

حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت اما داستان شهادت حضرت رقیه (ع).

از درون خرابه‌های شام، صدای کودکی به گوش می‌رسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب می‌دانستند که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می‌گرفت. انگار که خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (ع) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین ع باز هم به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد. اینبار پدر در سوگ رقیه نشست.

زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

تصاویر مرقد مطهر حضرت رقیه (س) در شهر دمشق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینجا محیط سوز و اشک و آه و ناله است

اینجا زیارتگاه زهرای سه ساله است

اینجا دمشقی ها گلی پژمرده دارند 

در زیر گل مهمان سیلی خورده دارند

اینجا دل شب کودکی هجران کشیده

گلبوسه بگرفته زرگهای بریده

اینجا بهشت دسته گلهای مدینه است

اینجا عبادتگاه کلثوم وسکینه است

اینجا زیارتگاه جبریل امین است

اینجا عبادتگاه زین العابدین است

اینجا زچشم خود گلاب افشانده زینب

اینجا نماز شب نشسته خوانده زینب

اینجا به خاکش هر وجب دردی نهفته

اینجا سه ساله دختری بی شام خفته

اینجا نخفته چشم بیدار رقیه

اینجا حسین آمد به دیدار رقیه

اینجا قضا بر دفتر هجران ورق زد

اینجا رقیه پرده یکسو از طبق زد

اینجا هُمای فاطمه پرواز کرده

اینجا کبوتر از قفس پرواز کرده

اینجا شرار از دامن افلاک می ریخت

زینب بر اندام رقیه خاک می ریخت

ای دوستان، زهرای دیگر خفته اینجا

یک زینب کبرای دیگر خفته اینجا

در گوشه ویرانه باغ گل که دیده؟

در خوابگاه جغدها بلبل که دیده؟

 

 

 

شنبه 11 آبان 1392برچسب:, :: 9:24 ::  نويسنده : دکتر امین عطایی

سردرد برای همگان پدیده ای آشناست و کمتر کسی است که در طول عمر خود آن را تجربه نکرده باشد. هنوز برای سردرد تعریف مشخصی که مورد قبول همه باشد وجود ندارد. شاید ساده ترین تعریف برای سردرد « احساس درد و ناراحتی از ناحیه کاسه چشم تا قسمت پشت سر » باشد.

 

 


 

باید به خاطر داشت که سردرد یک بیماری نیست، بلکه نشانه ای است از طیف متنوعی از بیماریها که از یک سرماخوردگی ساده شروع و به امراض جدی مثل تومورهــــــای بدخیم مغزی ختم می شود. گر چه در اغلب موارد منشأ سردرد، بیماریهای خوش خیم می باشد، اما اولین مسأله ای که در برخورد با بیمار مبتلا به سردرد باید حل شود، عبارت است از افتراق بین علل خوش خیم و علل خطرناکتر.


    ساز و کارهای اصلی مکانیسم ها سردرد عبارتند از:


    ـ گشاد شدن عروق داخل و خارج جمجمه
    ـ التهاب عروق داخل و خارج جمجمه
    ـ عفونت عروق داخل و خارج جمجمه
    ـ انقباض ممتد عضلات کاسه سر و گردن
    ـ تغییر فشار داخل جمجمه.


    انواع اصلی سردرد :


۱-   میگرن کلاسیک :

معمولاً پانزده تا سی دقیقه قبل از شروع این نوع سردرد، علایمی مثل ظهور نقاط نورانی در جلو چشم، تاری دید و منگی پدیدار می شود؛ آرام آرام با از بین رفتن این علایم سردرد یک طرفه ای به صورت مبهم و در یک سمت ناحیه گیجگاهی ظاهر می شود، به تدریج شدت درد افزایش می یابد و سردرد حالت ضرباندار به خـــود می گیرد، در این مرحله بیمار رنگ پریده و دچار تهوع و استفراغ شدیدی می شود؛ بسیاری از بیماران در این مرحله ترس از نور پیـــدا می کنند و ترجیح می دهند در اتاق تاریک استراحت کنند و پاره ای دیگر تعریق شدید و تکرر ادرار پیدا می کنند.

درد بین چند ساعت تا یک روز طول می کشد و بالاخره بیمار به خواب فرو می رود. پس از اینکه بیمار از خواب بیدار شد، سردرد تسکین می یابد. این نوع سردرد در زنان بیشتر دیده می شود و استعداد ارثی به بروز حملات در بین افراد وجود دارد.
    

۲ ـ سردرد عصبی:

 تقریباً ۹۰ درصد از بیماران مبتلا به سردرد دچار این نوع سردرد هستند. علت پیدایش این نوع سردرد، انقباض عضلات کاسه سر، گردن، شانه و صورت بوده و مهمترین دلیل پیدایش این انقباض ها، هیجانات عصبی است.

درد معمولاً از ناحیه پیشـــــانی، گردن یا شانه شروع می شود و به تــدریج تمام کاسه سر را فرا می گیرد. این درد ماهیت فشاری داشته ولی خاصیت ضربانی ندارد. بیمار از اینکه سرش سنگین است شکایت دارد، ممکن است تهوع پیدا کند اما به استفراغ دچار نمی شود.


۳  ـ سردرد به علت عفونت مننژ (پرده های مغزی):

درد در این بیماران به صورت فشرده بوده و تمام سر را فرا می گیرد، با استراحت کاهش می یابد و با حرکت تشدید می شود. وجود علایمی چون تب و سفتی گردن به تشخیص کمک می کند.


۴  ـ سردرد به علت تومورهای مغزی:

این نوع سردرد ها معمولاً متناوب بوده و در اوایل صبح شدیدتر است، بیشتر ماهیت حمله ای دارد، با حرکت سر، بلند کردن بار، عطسه و به خصوص سرفه تشدید می شود. معمولاً سردرد همراه با اختلالات خواب همراه است و گاه بیمار به علت سردرد از خواب بیــــــدار می شود.

 

۵  ـ سردرد به علت فشار خون بالا:

 

سردرد در این بیماران، معمولاً‌ زمانی ظاهر می شود که فشارخون حداکثر به حدود ۲۰۰ و فشارخون حداقل به حدود ۱۲۰ میلی متر جیوه رسیده باشد؛ این نوع سردرد غالباً در ناحیه پس سر متمرکز بوده، و با درمان فشارخون در اکثر موارد از بین می رود.
۶  ـ سردرد ناشی از بیماریهای چشم:

عیوب انکساری چشم ، سبب پیدایش سردردهای مکرر در ناحیه پیشانی بخصوص به هنگام مطالعه یا تماشای تلویزیون می شود ، اما سردرد ناشی از آب سیاه با چشم درد شدید همراه بوده و معمولاً در ناحیــه پیشانی متمرکز می شود و اغلب با تهوع و استفراغ همراه است.
  

۷  ـ سردرد ناشی از بیماریهای سینوس:

سردردهای ناشی از التهاب و عفونت سینوسها اغلب در ناحیه پیشانــــی متمرکز می شود؛ این دردها با حرکت سر و دراز کشیدن تشدید می شود و پس از بیدار شدن از خــواب به حداکثر شدت خود می رسد؛ این سردردها با درمان التهاب یا عفونت سینوس ها مرتفع می شوند.

۸  ـ سـردرد ناشی از عفونت های دندانی‌:

این نوع سردرد ها غالباً از ناحیه صورت شروع و بتدریج به تمام کره سر منتشر می شود و با درمان عفونت دندانی، درد از بین می رود.
    ۹ ـ سردردهای آلرژیک: این نوع سردردها متعاقب تماس فرد بیمار با ماده حساسیت زا ایجــــاد می شود؛ معمولاً همراه با این نوع سردرد سایر علایم حساسیت مثل احتقان بینی، آبریزش از بینی ، سرفه، عطسه و گاهی اسهال دیده می شود وکنترل حساسیت معمولاً به کنترل سردرد منجر می شود.
    

   
    گرفتن شرح حال از بیمار مبتلا به سردرد:


    ۱ ـ از زمان شروع سردرد سؤال کنید، چرا که سردردهایی که بتازگی آغاز شده اند، نیاز به بررسی جدی دارند.
    ۲ ـ از کیفیت و شدت درد سؤال کنید، بخصوص اگر فرد، مبتلا به سردرد مزمن است؛ از او بپرسید که کیفیت و شدت سردردش این بار نسبت به دفعات قبل تفاوت کرده است یا نه؟
    ۳ ـ از مراجعه کننده بپرسید که آیا همراه سردرد، علامت دیگری مثل تهوع، استفراغ، اشک ریزش و بی اشتهایی و … دارد یا نه؟
    ۴ ـ سابقه درمان سردرد را از او پرس و جو کنید. اگر پزشک قبلاً برای او دارو تجویز کرده است، نام آن را بپرسید.
    ۵ ـ محل دقیق سردرد را بیابید.
    ۶ ـ سابقه ارثی مبتلا به سردرد را در فامیل وی جستجو کنید.
    ۷ ـ فواصل زمانی حملات سردرد را بپرسید.
   

معاینه بیماران مبتلا به سردرد:


    معاینه گردن از نظر وجود یا عدم وجود سفتی گردن، اندازه گیری فشارخون، تعداد تنفس، درجه حرارت و تعداد نبض بیمار و نیز معاینه چشم بیمار از نظر سرخی می باشد.

 

چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, :: 9:59 ::  نويسنده : دکتر امین عطایی

کبد چرب (به انگلیسی: fatty liver)‏ با تجمع چربی در سلول‌های کبدی و التهاب کبد مشخص می‌شود.

این حالت ممکن است در افرادی که الکل مصرف می‌کنند ایجاد شود ولی در ایران این بیماری علل دیگر دارد و «کبد چرب غیر الکلی» نامیده می‌شود. فرم غیر الکلی این بیماری درتعدادی از اختلالات بالینی مانند : دیابت، چاقی، سوء تغذیه رخ می‌دهد

 

 

اغلب بیماران ۴۰تا۶۰ سال سن داشته و بیماری در زنان شایع‌تر است. کبد چرب در کودکان با سن بالاتر از ۱۰سال نیز می‌تواند ایجاد شود . این اختلال کبدی مزمن بوده و برای سالها پایدار خواهد ماند .

علت اصلی بروز کبد چرب ناشناخته‌است ولی تعدادی از اختلالات بالینی معین به عنوان علل زمینه‌ای شناخته شده‌اند. هفتاد درصد بیماران مبتلا به کبد چرب چاق هستند. دیابت و بالا بودن چربی‌های خون نیز از علل زمینه‌ای آن است. عوامل مختلفی که با عث تغییر متا بولیسم در بدن می‌شوند شامل کاهش ناگهانی وزن، سوء تغذیه، تغذیه وریدی، گرسنگی طولانی مدت نیز ممکن است باعث کبد چرب شوند.[نیازمند منبع]

انجام بعضی از جراحی‌های شکم شامل برداشتن کیسه صفرا، برداشتن قسمتی از روده یا معده، جراحی روی لوزالمعده و مصرف بعضی از داروهای خاص شامل قرص‌های ضدبارداری، هورمون استروژن، کورتون (استروئیدها، آمیودارون، تاموکسی فن، والپروات سدیم نیز از علل زمینه ساز کبد چرب هستند . در کودکان اختلالات مادر زادی شامل سوء جذب چربی‌ها، سیستیک فیبروزیس وبیماری ویلسون با کبد چرب همراه هستند.

به طور کلی میتوان عوامل ایجاد این بیماری را بشرح زیر عنوان کرد: رژیم غذایی نادرست ، استرس درونی و نهفته، مصرف دارو بیش از حد معمول – مصرف لووستاتین ها، غذاهای فست فودی ( سوسیس، کالباس، سس، پیتزا و...)

اکثر مبتلایان دارای علامت نیستند گاهی فرد از درد شکم در ناحیه کبد احساس درد و پری می‌نماید وبه ندرت احساس ناراحتی در قسمت فوقانی و راست شکم و خستگی وجود دارد. گاهی به دنبال بررسی‌های اتفاقی آزمایشگاهی (مانند بررسیهای استخدامی ) کشف می‌شود . در بررسی‌های معمولی، آنزیم‌های کبدی افزایش یافته‌اند و در صورت شک به این اختلال اقدامهای بعدی برای کشف علت زمینه‌ای و بررسی سایر علل بیماری کبدی ضروری است . آزمایشهای لازم برای قند و چربی‌های خون و همچنین برای ویروسهای هپاتیتی ضروری است . با مطالعات تصویربرداری مانند سونو گرافی، تجمع چربی در کبد نشان داده می‌شود. گاهی برای اثبات تشخیص نمونه برداری از کبد و مطالعه میکروسکوپی بر روی آن لازم است ولی گاهی نمونه برداری انجام نشده و بیمار به مدت ۶ماه تا یکسال از نزدیک زیر نظر گرفته می‌شود تا طبیعی شدن آنزیم‌های کبدی به دنبال درمان اختلالات زمینه ساز اثبات گردد

درمان

برای درمان و بهبود کبد چرب باید اختلالات زمینه ساز درمان شوند.در حال حاضر درمان بر روی مهار مشکلات طبی واختلالاتی که زمینه ساز کبد چرب هستند متمرکز است. داروهای جدید مختلفی مانند متفورمین برای درمان کبد چرب عرضه شده‌اند که تاثیر قطعی آنها ثابت نشده‌است.

ورزش روزانه و مصرف مرتب میوه و سبزیجات اثرات مفیدی بر روی این بیماری دارند. کاهش تدریجی وزن در افراد چاق لازم بوده و مفید است، ولی کاهش ناگهانی وزن، این اختلال را تشدید می‌کند. در کبد چرب مقاومت به انسولین شایع بوده وداروهایی که مقاومت به انسولین را درمان می‌کنند مانند :متفورمین موجب بهبود آنزیم‌های کبدی می‌شوند .ویتامین E با دوز ۴۰۰میلی گرم در روز باعث کاهش آسیب به سلولهای کبدی و بهبود آنزیم‌های کبدی می‌شود ولی چون با خطر افزایش بیماریهای قلبی همراه است مصرف دراز مدت آن توصیه نمی‌شود .در کودکان علل زمینه‌ای شامل دیابت، سوء جذب چربی، چاقی، ماراسموس، کواشیورکور، بیماری ویلسون، سیستیک فیبروزیس، باید مهار ودرمان شود.

طب سنتی

درمان طب سنتی برای کبد چرب عبارت است از:

  1. سرکه انگبین روزی یک لیوان
  2. حجامت عام دو تا سه نوبت در ایام پر فشار (فواصل بین حجامت 25 روز یکبار)
  3. سالادی مخلوط از: کلم، هویج، ترب، روغن زیتون تصفیه نشده، آبغوره، سرکه سیب، عرق کاسنی و عرق بید
  4. میوه سیب با پوست - صبح ناشتا و شب

عوارض و عواقب

در اکثر بیماران مبتلا به کبد چرب مشکل جدی برای کبد ایجاد نمی‌شود. کبد چرب از نظر بالینی یک اختلال پایدار و ساکت شناخته شده و در بیشتر موارد سبب اختلال شدیدی در کبد نمی‌شود و با درمان بهبود می‌یابد. ولی در تعداد اندکی از بیماران با گذشت زمان با فت جوشگاهی و فیبروز در کبد ایجاد شده و در نهایت سیروز و نارسایی کبد ایجاد می‌شود. چون پیش بینی مسیر بیماری در یک فرد و اینکه در کدام بیمار پیشرفت خواهد کرد مشکل است، درمان و کنترل آن برای همه مبتلایان الزامی است.

 

 

 

شنبه 27 مهر 1392برچسب:, :: 15:3 ::  نويسنده : دکتر امین عطایی

 

چرا شیعه به امامت و امامان به خصوصی اعتقاد دارد؟

امامت در اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است و آخرین مرحله سیر تکاملی انسان است.

این مقام گاهی با مقام نبوت و رسالت، جمع شده است؛ مثل امامت حضرت ابراهیم (ع) و پیامبر گرامی اسلام (ص) و گاهی جدای از مقام نبوت و رسالت بوده است؛ مثل امامت ائمه معصومین (ع).

در باره ضرورت وجود امام در جامعه باید گفت: همان طوری که وجود و بعثت انبیا برای رشد و تکامل بشر لازم و ضروری است، وجود امام نیز برای حفظ دین و ادامه برنامه پیامبر ضرورت دارد.

امامت عهد و مقامی است که تنها از جانب خداوند به امام داده خواهد شد و تنها او است که امام را نصب و تعیین می نماید.

شیعه برای اثبات امامت امامان معصوم هم به دلیل قطعی عقلی تمسک جسته است و هم به نص صریح.

آیه "و لکل قوم هاد" و آیه "کونوا مع الصادقین" و آیه "اولوا الامر" و حدیث ثقلین و سفینه و اثنی عشر خلیفه، از جمله آیات و روایاتی است که شیعه بدانها تمسک می جوید.

در این نصوص هم بیان شده است که چرا ما باید به امامان باور داشته باشیم و هم امامانی که باید به آنها باور داشته باشیم و از آنها پیروی کنیم، چه کسانی هستند.

اهمیت امامت

 امامت در اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است و قرآن مجید آن را آخرین مرحله سیر تکاملی انسان می داند که تنها پیامبران اولوالعزم بدان رسیده اند و در باره حضرت ابراهیم (ع) می فرماید: به یاد آور هنگامی که پروردگار ابراهیم او را با وسایل گوناگونی آزمود و او آزمایش خود را کامل کرد (و از عهده آنها برآمد) خدا به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز امامانی قرار ده)، خداوند فرمود: پیمان و عهد من (امامت) هرگز به ستمکاران نمی رسد" [1] ، ( و تنها آن گروه از فرزندان تو که پاک و معصوم اند شایسته این مقامند).

 

از این آیه استفاده می شود که این مقام بسی والا است که حضرت ابراهیم بعد از دارا بودن مقام نبوت و رسالت در آخر عمر و پس از پشت سر گذاشتن آزمایش های سخت بدان نائل و مفتخر شد.

 

مقام امامت در برخی از موارد با مقام نبوت جمع می شود و پیامبر اولوالعزمی همچون حضرت ابراهیم خلیل (ع) به مقام امامت نیز می رسد و از آن روشن تر جمع شدن مقام رسالت و نبوت و امامت در شخص پیامبر اکرم (ص) است.

 

نیز ممکن است در مواردی این مقام (امامت) از رسالت و نبوت جدا شود؛ مانند ائمه (ع) که تنها وظیفه امامت را بر عهده داشتند، بدون آن که وحی بر آنان نازل شود.

 

ضرورت وجود امام

ضرورت وجود امام، همان ضرورت وجود و بعثت پیامبران است.

علامه حلی (ره) در توضیح کلام خواجه نصیرالدین طوسی به بعضی از این ضرورت ها اشاره کرده و می فرماید:

 

1. وجود پیامبر ضروری است تا شناخت عقلی بشر، به واسطه بیان نقلی تقویت شود؛ زیرا اگر چه انسان با نیروی عقل بسیاری از حقایق از اصول و فروع دین را درک می کند، ولی گاهی در اعماق وجودش وسوسه ها و تزلزل هایی وجود دارد که مانع از اعتماد بر آن و انجام آنها می گردد، اما هنگامی که این احکام عقلی با بیان پیشوای الاهی تقویت گردد، هر گونه تزلزل و شک و دودلی زدوده خواهد شد و انسان با قوت قلب به سوی یافته های عقلی خود خواهد رفت.

 

2. بسیاری از امور است که عقل، حسن و قبح آن را درک نمی کند و باید دست به دامان پیشوایان الاهی گردد تا بتواند خوبی و بدی آنها را دریابد.

 

3. بسیاری از اشیای مفید و برخی دیگر زیان بارند و انسان تنها با فکر خود قادر به درک سود و زیان همه آنها نیست. این جا است که احساس نیاز می کند تا سود و زیان اشیا را برای او بیان نمایند و این کار تنها از عهده پیشوایان الاهی مرتبط با منبع وحی بر می آید.

 

4. انسان یک موجود اجتماعی است و اجتماع بدون داشتن قوانینی که حقوق همه افراد را حفظ کند و آنها را در مسیر صحیح پیش ببرد؛ سامان نخواهد یافت و به کمال مطلوب نخواهد رسید، تشخیص این قوانین به طور صحیح و اجرای آنها جز به وسیله رهبران آگاه و پاک و معصوم الاهی صورت نخواهد گرفت.

 

5. انسان ها در درک کمالات و تحصیل علوم و معارف و کسب فضائل متفاوت اند، بعضی از آنها توانایی حرکت در این مسیر را دارند و برخی عاجز و ناتوانند. رهبران الاهی گروه اول را تقویت و گروه دوم را مدد می دهند تا هر دو گروه به کمال ممکن برسند.

 

6. با توجه به تفاوت مراتب اخلاق در انسان ها، تنها راه برای پرورش این فضایل، رهبران پاک و معصوم الاهی هستند.

 

7. پیشوایان الاهی از ثواب و عقاب و پاداش و کیفر الاهی در برابر طاعت و گناه آگاهی کامل دارند و هنگامی که دیگران را از این امور آگاه کنند، انگیزه نیرومندی برای انجام وظیفه در آنان پیدا می شود. [2]

 

با توجه به این که امامت چیزی جز استمرار خط نبوت نیست، غالب این فلسفه ها در مورد امامان معصوم نیز ثابت است. به بیان دیگر خداوندی که نوع بشر را برای پیمودن راه کمال و سعادت آفریده است همان گونه که باید برای هدایت او پیامبرانی را که متکی بر نیروی وحی و دارای مقام عصمت باشند مبعوث کند، لازم است برای تداوم این راه، بعد از رحلت پیامبران، جانشینان معصومی قرار دهد تا جامعه انسانی را در رسیدن به سر منزل مقصود کمک کند و به یقین بدون آن، این هدف ناتمام خواهد ماند؛ زیرا اولاً: عقول انسانی به تنهایی برای تشخیص تمام عوامل و اسباب پیشرفت و کمال، قطعاً کافی نیست و گاهی حتی یک دهم آن را نیز تشخیص نمی دهند.

 

ثانیاً: آئین انبیا بعد از رحلت آنان، ممکن است دستخوش انواع تحریفات قرار گیرد. برای جلوگیری از تحریف لازم است پاسدارانی معصوم و الاهی باشند تا از آن پاسداری کنند. درست است که خداوند در باره قرآن مجید فرمود: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون [3] » یعنی: «ما قرآن را فرستادیم و خود حافظ و نگهبان آن هستیم.» و لکن این حفظ دین باید از طریق علل و اسباب آن باشد که این اسباب همانا امامان معصوم (ع) هستند.

 

این همان چیزی است که در بیان نورانی حضرت امام صادق (ع) آمده است که فرمود: «در میان ما اهلبیت در هر نسلی افراد عادلی هستند که تحریف غلو کنندگان را از اسلام نفی می کنند، و دست بدعت گذاران و دین سازان و اهل باطل را کوتاه می کنند و تاویل های نادرست جاهلان را کنار می گذارند». [4]

 

نیز امام علی(ع) فرمود: «هرگز روی زمین خالی نمی شود از کسی به حجت الاهی قیام کند، خواه ظاهر و آشکار باشد و یا ترسان و پنهان تا دلایل الهی و نشانه های او باطل نگردد". [5]

 

ثالثاً: تشکیل حکومت الاهی و برقراری عدل و قسط و رسانیدن انسان به اهدافی که برای آن آفریده شده است، جز از طریق معصومین ممکن نیست؛ زیرا حکومت های انسانی بنا بر شهادت تاریخ همیشه در مسیر منافع مادی افراد یا گروه های خاصی سیر کرده و تمام تلاش های آنها در همین راستا بوده است. همان گونه که بارها  آزموده ایم عناوینی مثل دموکراسی و حکومت مردم یا حقوق بشر و مانند آن پوششی است برای رسیدن به اهداف شیطانی قدرت ها و آنها با استفاده از همین ابزار مقاصدشان را به شکل مرموزی بر مردم تحمیل کرده اند.

 

امام علی (ع) در جمله ای کوتاه روح امامت را این گونه توصیف می کند: «موقعیت امامی که عهده دار امور مسلمین است، همانند موقعیت ریسمانی است که مهره ها را به نظم می کشد و آنها را جمع کرده و در کنار یکدیگر قرار می دهد، اگر ریسمان از هم بگسلد مهره ها پراکنده می شود و هر کدام به جایی خواهد افتاد که هرگر نمی توان آنها را جمع کرد و به آنها نظام بخشید» [6] .

 

رابعاً: ادامه و استمرار دستورات دین در جوامع نیاز به وجود امامان خبیر و آگاه به تمام جزئیات و دقایق دین دارد، تا در هیچ لحظه ای کوچک ترین نقطه ابهامی برای کسی باقی نماند.

 

از آنچه گفتیم به خوبی ضرورت و فلسفه وجود امامان معصوم معلوم می گردد.

 

اینها دلایلی است که ضرورت اعتقاد ما را به امامت و امامان توجیه می کند و نتیجه آن این شد که اگر ما به خاتمیت اسلام معتقد باشیم باید به امامت اعتقاد داشته باشیم .

 

بعضی گفته اند که ضرورتی برای نصب امام وجود ندارد و امر رهبری مسلمانان بعد از رحلت پیامبر(ص) به انتخاب مردم واگذار شده است، در پاسخ به این پرسش فقط به این نکته بسنده می کنیم که اگر شخصی کارخانه مهمی بسازد که هدفش تولید گرانقیمت ترین جواهرات باشد و استمرار این تولید را مد نظر داشته باشد و در حضور و غیبت او و حتی بعد از مرگ او هم این کارخانه تعطیل نشود و در این کارخانه دستگاه های دقیق و پیچیده ای باشد که شناخت آنها برای کسی ممکن نیست مگر اینکه خود مبتکر و مخترع کسی را بر ظرایف و خصایص کار آنها آگاه کرده باشد، آیا عقلانی و قابل قبول است که این مخترع اعلان کند که بزودی (همین امسال) خواهد مرد، ولی کسی را که عالم به تجهیزات و دستگاهها و قادر در بکار گیری آنها باشد، برای اداره کارخانه اش تعیین نکند؟ هرگز!

 

آیا دقت ها و پیچیدگی های علوم قرآن و سنت و احکام الهی و آیات محکم و تشابه قرآن و ... که همگی برای اداره زندگی بشر در تمام زمینه ها آماده است از دستگاه های این کارخانه ساده تر است؟ هرگز!

 

و آیا ثمره و نتیجه دین که پرورش جواهر و کمال انسانیت است (رسیدن به معرفت ا... و عبادت او) و تبدیل شهوت انسان به عفت و غضب او به شجاعت و برپایی مدینه فاضله بر اساس هدایت الاهی، کمتر از ثمره و تولیدات آن کارخانه جواهر سازی است؟ هرگز!

 

پس چگونه می توان باور داشت دینی که می خواهد برنامه اش تا آخرین روز حیات جهان (قیامت) بر پا باشد و هدایت گری کند، برای بعد از پیامبر خود افرادی را تربیت و تعیین نکرده باشد تا وظایف (غیر از نبوت) او را انجام دهند؟

 

دلیل امامت امامان معصوم

 

از آن جایی که امامت و تعیین امام باید از جانب خداوند متعال باشد، برای معرفت امام به نص قطعی و ادله عقلی نیاز داریم که ثابت کند این اشخاص امام هستند. مثلا عقل انسانی وقتی ویژگی های امامت از قبیل علم، عدالت، شجاعت، عصمت را به صورت کامل در فردی می یابد و دیگران را در این صفات ضعیف تر یا فاقد این صفات می بیند حکم می کند که چه کسی امام است. و یا بوسیله نص قرآن یا روایات قطعی الصدور و قطعی الدلاله، ثابت می شود که چه کسی امام است .

 

در ذیل به بعضی از آیات و روایاتی که در تفسیر آنها وارد شده است، اشاره می شود:

 

1. «انما انت منذر و لکل قوم هاد [7] » یعنی: تو تنها بیم دهنده ای و برای هر گروهی هدایت کننده ای است.

 

مفسرین شیعه و بعضی از مفسرین اهل سنت از جمله امام فخر رازی مفسر صاحب نام اهل سنت می گویند: انذار کننده پیامبر و هدایت کننده علی (ع) است، زیرا ابن عباس می گوید: پیامبر (ص) دست مبارکش را بر سینه خود گذاشت و فرمود «انا المنذر» (من بیم دهنده هستم)، و سپس اشاره به شانه علی (ع) کرد و فرمود: «و انت الهادی یا علی! بک یهتدی المهتدون من بعدی» تو هدایت کننده ای ای علی! و به وسیله تو بعد از من هدایت شوندگان هدایت می شوند». [8]

 

تفسیر الدر المنثور که از معروف ترین تفاسیر اهل سنت است، روایات متعددی در تفسیر این آیه از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که: «پیامبر اکرم (ص) در موقعی که این آیه نازل شد دست خود را به سینه مبارکشان گذاشتند و فرمودند: من بیم دهنده هستم و آن گاه به شانه حضرت علی (ع) اشاره کرده و فرمودند هادی تویی ای علی .... [9] ».

 

روایات دیگری به همین مضمون را جمعی از دانشمندان معروف اهل سنت از جمله حاکم نیشابوری در «مستدرک»، ذهبی در «تلخیص»، فخر رازی و ابن کثیر در تفسیر خود و ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمة» و گنجی شافعی در «کفایة الطالب» و طبری در تفسیر خود، و ابن حیان اندلسی در «بحر المحیط» و نیشابوری در تفسیر خویش و حموینی در «فرائد السمطین» و گروه دیگری در کتاب های تفسیر خود آورده اند که برای آگاهی از منابع این حدیث و مدارک آن می توانید به کتاب نفیس احقاق الحق جلد 3 – ص 88 تا 92 مراجعه فرمائید.

 

2. یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین [10] » یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده اید از (مخالفت فرمان خدا) بپرهیزید و با صادقان باشید.

 

امام فخر رازی در تفسیر کلمه «الصادقین» می گوید مراد از صادقین معصومین هستند، ولی می گوید: مراد از معصومان، جمیع امت اند [11] . در حالی که هیچ عرب زبانی در هنگام نزول این آیه از کلمه «صادقین» مجموع امت را نمی فهمیده است پس چگونه می توان آن را حمل بر این معنا کرد؟

 

پس باید بپذیریم که در هر عصر و زمانی صادقی که هیچ اشتباه و خطایی در سخنان او نیست وجود دارد که ما باید پیرو آنها باشیم!

 

علاوه بسیار ی از مفسران و محدثان اهل سنت از ابن عباس نقل کرده اند که آیه فوق درباره حضرت علی ابن ابیطالب (ع) است. علامه ثعلبی در تفسیر خود، گنجی در «کفایة الطالب»، علامه سبط الجوزی در «تذکره» از گروهی از علما چنین نقل می کند: «علمای سیره (تاریخ پیامبر) گفته اند معنای این آیه آن است که با علی (ع) و خاندانش بوده باشید، ابن عباس می افزاید: علی (ع) سید و سرور صادقان است [12] .

 

در روایات متعددی که از طریق اهل بیت به ما رسیده است، بر این معنا تاکید شده است [13] .

 

3. «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم [14] ». یعنی: «اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را و صاحبان امر را.»

 

مفسران شیعه همگی اتفاق نظر دارند که منظور از «اولی الامر» در آیه مبارکه، امامان معصوم هستند.

 

علاوه بر آن شیخ سلیمان قندوزی حنفی در کتاب ینابیع الموده از تفسیر «مجاهد» نقل می کند که این آیه درباره علی (ع) نازل شد، در آن هنگام که پیامبر (ص) او را در جنگ تبوک، جانشین خود در مدینه قرار داد.

 

و نیز از علی (ع) نقل می کند؛ در گفتگویی که با مهاجران و انصار داشت، به این آیه در برابر آنان استدلال کرد و مهاجر و انصار ایرادی بر او نگرفتند [15] .

 

در شواهد التنزیل حاکم حسکانی از علمای اهل سنت در ذیل همین آیه نقل می کند که حضرت علی (ع) می گوید از پیامبر پرسیدم «اولی الامر» چه کسانی هستند؟ پیامبر (ص) فرمود: «تو نخستین آنها هستی».

 

امامت در روایات:

 

در روایات فراوانی از پیامبر اسلام (ص) مسئله امامت مطرح شده است که ما به ذکر چند روایت اکتفا می کنیم:

 

1. حدیث ثقلین: این حدیث بطور بسیار گسترده از پیامبر اکرم (ص) در کتاب های معروف شیعه و اهل سنت (در منابع دست اول) نقل شده است به طوری که هیچ تردیدی در صدور آن از پیامبر (ص) نیست. از مجموع احادیث معلوم می شود که پیامبر (ص) این حدیث را در موارد متعددی بیان فرموده اند که حاکی از اهمیت این حدیث است. در صحیح مسلم که از معروف ترین منابع دست اول اهل سنت است و از مهم ترین صحاح شش گانه اهل سنت محسوب می شود، از زیدین ارقم نقل می کند که گفت: «رسول خدا (ص) در میان ما برخاست و خطبه خواند در محلی که آبی بود و خم نامیده می شد (غدیر خم) و در میان مکه و مدینه قرار داشت پس حمد خدا را به جا آورد و بر او ثنا گفت و سپس فرمود: «اما بعد ای مردم من بشری هستم و نزدیک است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت کنم و من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم نخست کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، پس کتاب خدا را بگیرید و به آن تمسک جوئید – پیامبر تشویق و ترغیب فراوانی درباره قرآن کرد – سپس فرمود: و اهل بیتم را به شما توصیه می کنم که خدا را در باره اهلبیتم فراموش نکنید، به شما توصیه می کنم خدا را درباره اهلبیتم فراموش نکنید، به شما توصیه می کنم خدا را درباره اهلبیتم فراموش نکنید. (3 بار تکرار کردند) [16] . اشاره به اینکه مسئولیت الاهی خود را در مورد اهلبیت (ع) فراموش نکنید.»

 

قرار دادن اهل بیت (ع) در کنار قرآن، به عنوان دو چیز گرانمایه و سه بار تاکید بر آن، نشان می دهد که این امر با سرنوشت مسلمین و هدایت آنان و حفظ اصول اسلام، پیوند و ارتباط داشته و دارد و گرنه در کنار هم قرار نمی گرفت.

 

حدیث ثقلین در کتاب معروف سنن ترمذی [17] و در سنن دارمی [18] و در مسند امام احمد [19] ( که از ائمه چهارگانه اهل سنت است) و در سنن نسایی [20] و در مستدرک الصحیحین [21] و در کتاب الصواعق المحرقه [22] و در کتاب اسد الغابة فی معرفة الصحابة [23] از ابن اثیر و جلال الدین سیوطی در کتاب احیاء المیت [24] و در سنن بیهقی [25] و در المعجم الکبیر [26] اثر حافظ طبرانی و در کتب دیگری از کتب مورد اعتماد اهل سنت آمده است.

 

مرحوم میر حامد حسین هندی در کتاب خلاصه عبقات الانوار از یکصد و بیست و شش کتاب معروف نام می برد و عین عبارت هر کدام را با قید جلد و صفحه کتاب در آنجا آورده است. [27]

 

این از نظر سند و اتقان حدیث ثقلین اما از نظر معنا و محتوی نکات بسیار دقیقی در این حدیث شریف نبوی وجود دارد که عبارت اند از:

 

1. قرآن و اهلبیت همیشه همراه یکدیگرند و جدایی ناپذیر می باشند و آنها که طالب حقیقت اند باید دست به دامن اهلبیت (ع) بزنند.

 

2. همانگونه که پیروی از قرآن بدون هیچ قید و شرطی بر همه مسلمانان واجب است، پیروی از اهلبیت نیز بدون قید و شرط واجب می باشد.

 

3. جدایی ناپذیر بودن قرآن و اهلبیت و وجوب اطاعت بی قید و شرط از آنان، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و گناه و اشتباه است.

 

4. پیامبر (ص) فرمود این دو (قرآن و عترت) همیشه با هم هستند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند و این بخوبی نشان می دهد که در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهلبیت به عنوان پیشوای معصوم وجود دارد و همانگونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است آنها نیز چراغ هدایت اند، پس باید کاووش کنیم و در هر عصر زمان آنها را پیدا کنیم.

 

5. از این حدیث استفاده می شود که جدا شدن و یا پیشی گرفتن از اهل بیت (ع) مایه گمراهی است.

 

6. آنها از همه افضل و اعلم و برترند.

 

جالب اینکه «سمهودی شافعی» از علمای معروف اهل سنت در قرن نهم و دهم هجری در یکی از نوشته های خود بنام «جواهر العقدین» که درباره حدیث ثقلین نگاشته، می نویسد: «این حدیث می فهماند که در هر زمانی تا روز قیامت در میان اهلبیت (ع) کسی وجود دارد که شایستگی تمسک و پیروی دارد، همانگونه که قرآن مجید نیز این چنین است [28] ».

 

2. حدیث سفینة:

 

از احادیث معروف درباره اهلبیت (ع) و امامان معصومین «حدیث سفینة» که به طور گسترده در کتب معروف شیعه و اهل سنت آمده است.

 

این حدیث را حداقل 8 نفر از صحابه پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند (ابوذر، ابوسعید خدری، ابن عباس، انس، عبدالله بن زبیر، عامربن واثلة، سلمة بن الاکوع و علی (ع)).

 

احادیث فوق در دهها کتاب از کتاب های معروف اهل سنت آمده است.

 

ابوذر این حدیث را اینطور نقل می کند: «شنیدم رسول الله فرمود: مثل اهلبیتی کمثل سفینة نوح فی قوم نوح، من رکبها نجی ومن تخلف عنها هلک [29] » یعنی: «اهلبیت من در میان شما همانند کشتی نوح اند هر کس بر آن سوار شود نجات می یابد و هر کس از آن جدا شود هلاک می گردد.»  کتاب عبقات الانوار این حدیث را از 92 کتاب که به وسیله نود و دو نفر از دانشمندان معروف اهل سنت تالیف یافته است، نقل می کند(با تمام مشخصات) [30] .

 

از این حدیث شریف نکات ارزشمندی استفاده می شود که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

 

1. بعد از پیامبر اکرم (ص) طوفانهای ضلالت و گمراهی امت اسلامی را فرا می گیرد و بسیاری را نابود می کند.

 

2. برای رهایی از چنگال این خطرات تنها یک نقطه امید وجود دارد و آن کشتی نجات اهلبیت (ع) است که تخلف و جدایی از آن بهقین مایه هلاکت است.

 

3. آنچه مایه نجات است تنها محبت و دوستی آنها نیست که بعضی از دانشمندان اسلامی آنرا مطرح کرده اند و می گویند هر کس اهل بیت را دوست داشته باشد اهل نجات است. بلکه شرط نجات پیروی از آنهاست که نقطه مقابل «تخلف» است که در روایات آمده است.

 

4. وجود کشتی نجات اهلبیت (ع) تا آخر جهان ضروری است زیرا تا آخر جهان خطر طوفانها و ضلالت ها و گمراهی ها وجود دارد.

 

5. تمسک بی قید و شرط به اهل بیت (ع) در مقابل تخلف از آنان می تواند شاهد خوبی بر وجود امامی معصوم در هر زمان در میان اهل بیت (ع) باشد که پیروی از او مایه نجات و تخلف از او مایه هلاکت است.

 

3. حدیث امامان اثنا عشر:

 

حدیث امامان دوازده گانه نیز از احادیث معروف و مشهور است و در اکثر کتاب های صحاح اهل سنت وجود دارد.

 

در صحیح مسلم از جابر بن سمرة نقل می کند که می گوید: سمعت رسول الله (ص) یقول: لایزال الاسلام عزیزاً الی اثنی عشر خلیفة – ثم قال کلمة لم افهمها ! فقلت لابی ما قال؟ فقال: کلهم من قریش!» یعنی: « شنیدم پیامبر اکرم (ص) فرمود: اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حکومت کنند، سپس سخنی فرمود که من نفهمیدم، پس به پدرم (که در آنجا حاضر بود و از من به پیامبر نزدیک تر بود) گفتم: پیامبر (ص) چه فرمود؟ گفت: پیامبر فرمود: تمام آنها از قریشند [31] ».

 

همین حدیث در صحیص بخاری با عبارت مشابهی آمده است [32] . و نیز در صحیح ترمذی [33] و در صحیح ابی داوود [34] و در مسند احمد ابن حنبل در چندین مورد آمده است [35] و ....

 

اما از نظر محتوای حدیث، تعبیراتی که در این روایات آمده است متفاوت است. در بعضی از روایات تعبیر شده است به «اثنی عشر خلیفه» (دوازده جانشین) و در بعضی «اثنی عشر امیراً» و در بعضی سخن از ولایت و حکومت دوازده مرد است ولی روشن است که همه اینها اشاره به مساله ولایت و خلافت است.

 

از سوی دیگر در غالب این روایات که به طرق مختلف نقل شده جمله «کلهم من قریش» (همه از قریش اند) دیده می شود و در بعضی از روایات آمده «کلهم من بنی هاشم» (همه از بنی هاشم اند) [36] .

 

در غالب این احادیث آمده است که صدای پیامبر (ص) به هنگام جمله اخیر آهسته بود و جمله فوق مخفیانه ادا شد و این نشان دهنده این است که افرادی با بودن دوازده جانشین پیامبر (ص) در قریش یا در بنی هاشم مخالف بودند.

 

به هر حال تفسیر این حدیث شریف که در منابع دست اول آمده و همه علمای اسلام به آن معترفند برای پیروان اهل بیت روشن است و آنها مفهوم آنرا چیزی جز دوازده امام معصوم نمی دانند. ولی پیروان مذاهب دیگر نتوانسته اند تفسیر روشنی برای آن بیان کنند دلیل آن هم معلوم است زیرا خلفای نخستین چهار نفر و خلفای بنی امیه 14 نفر و خلفای بنی عباس بالغ بر سی و هفت نفر بودند. و هیچکدام از اینها بر ائمه اثنا عشر تطبیق نمی کند و با جمع و تفریق هم مشکل حل نخواهد شد مگر اینکه بعضی را به میل خود حذف کنیم و بعضی را بپذیریم که آن هم با هیچ منطقی سازگار نیست.

 

بعلاوه ما روایاتی داریم که هم از طریق اهل سنت و هم از طریق شیعه نقل شده است و در بعضی از آنها که نام امامان دوازده گانه – همانگونه که پیروان مکتب اهل بیت معتقدند – آمده است و در بعضی دیگر به نام اولین آنها «علی (ع)» و آخرین آنها «حضرت مهدی (ع)»، در بعضی دیگر به سومین آنها «امام حسین (ع)» اشاره شده است به این صورت که پیغمبر اکرم (ص) به امام حسین (ع) اشاره کرد و فرمود: «این فرزندم امام است و فرزند امام و برادر امام و پدر امامان نه گانه» [37] .

 

گرچه در زمینه امامت ائمه (ع) روایات معتبر زیادی داریم، ولی در این جا به همین مقدار بسنده می کنیم. [38]

 

برای آگاهی بیشتر رجوع شود به نمایه های:

 

1. ضرورت عصمت و راههای تشخیص آن در امام(ع) ، شماره 258 (سایت: 2088).

2. عصمت انبیا از دیدگاه قرآن، شماره های 112 (سایت: 998)   و 129 (سایت: 1069) .

3. عصمت انسان‏هاى معمولى، شماره 104 (سایت: 861).

4. انحصار معصومین در چهارده نفر، شماره 178 (سایت: 1395).

 



[1] « و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماماً قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین »بقره، 124.

[2] ر. ک. شرح تجرید، ص 271 (با کمی تلخیص و اقتباس) ، به نقل از پیام قرآن، ج 9 ص 38-37 .

[3] حجر، 9.

[4] اصول کافی، ج 1، ص 32 ، باب صفة العلم، ح 2.

[5] نهج البلاغه کلمات قصار – کلمه 147.

[6] نهج البلاغه خطبه 46.

[7] رعد، 7.

[8] تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 19، ص 14.

[9] الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، ج 4 ، ص 45.

[10] برائة، 119.

[11] تفسیر فخر رازی، ج 16، ص221.

[12] احقاق الحق، ج3 ، ص297.

[13] تفسیر نورالثقلین ، ج 2 ، ص280 ، ح 392-393.

[14] ینابیع المودة ، ص114 – 115 – 116.

[15] شواهد التنزیل، ج 1 ، ص 148، طبع بیروت.

[16] صحیح مسلم، ج4، ص 1873.

[17] سنن ترمذی، ج 5، ص662، ح 3786.

[18] سنن دارمی، ج 2، ص432 ، طبع دارالفکر، بیروت.

[19] مسند، احمد، ج 5، ص182، چاپ دارالصادر، بیروت.

  [20] خصایص نسایی، ص2.

[21] مستدرک الصحیحین، ج3، ص 109.

[22] صواعق المحرقه، ص226 ، طبع عبداللطیف، مصر.

[23] اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج3، ص47 ،طبع مصر.

[24] احیاء المیت، که در حاشیه الاتحاف به چاپ رسیده است، ص 116.

[25] سنن بیهقی، ج10، ص114.

[26] المعجم الکبیر، ص137.

[27] خلاصه عبقاب الانوار ، ج2، ص 105.

[28] خلاصه عبقات الانوار، ج2، ص 285.

[29] المعجم الکبیر و المعجم الصغیر، ص78، چاپ دهلی، عیون الاخبار دینوری، ج1، ص212، (چاپ مصر)، مستدرک، حاکم نیشابوری، ج3 ، ص150، میزان الاعتدال ذهبی، ج1، ص224، تاریخ الخلفاء سیوطی ص 573.

[30] خلاصه عبقات، ج2، ص 126-195.

[31] صحیح مسلم، ج3، ص 1453، طبع بیروت، دار احیاء التراث العربی.

[32] صحیح بخاری، ج3، جزء نهم، ص 101.

[33] صحیح ترمذی، ج 4، ص 501 ، طبع دارالاحیاء التراث العربی، بیروت.

[34] صحیح ابی داوود، ج4.

[35] به کتاب منتخب الاثر، ص12 و احقاق الحق، ج 13 مراجعه شود.

[36] ینابیع المودة، ص 445، باب 77.

[37] کشف المراد، ص 314، (چاپ مصطفوی قم).

[38] این پاسخ با استفاده از تفسیر پیام قرآن، ج 9 (امامت و ولایت در قرآن مجید ) آماده شده است.

 

چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 13:33 ::  نويسنده : دکتر امین عطایی

 

 

شعر درباره اي دفاع مقدس
ميان خاك سر از آسمان در آورديم
چقدر قمري بي‌آشيان در آورديم

وجب وجب تن اين خاك مرده را كنديم
چقدر خاطره نيمه جان در آورديم

چقدر چفيه و پوتين و مهر و انگشتر
چقدر آينه و شمعدان در آورديم

لبان سوخته‌ات را شبانه از دل خاك
درست موسم خرماپزان در آورديم

به زير خاك به خاكستري رضا بوديم
عجيب بود كه آتشفشان در آورديم

به حيرتيم كه اي خاك پير با بركت
چقدر از دل سنگت جوان در آورديم

چقدر خيره به دنبال ارغوان گشتيم
زخاك تيره ولي استخوان در آورديم

شما حماسه سروديد و ما به نام شما
فقط ترانه سرويم - نان در آورديم -

براي اين كه بگوييم با شما بوديم
چقدر از خودمان داستان در آورديم

به بازي‌اش نگرفتند و ما چه بازي‌ها
براي اين سر بي‌خانمان در آورديم

و آب‌هاي جهان تا از آسياب افتاد
قلم به دست شديم و زبان در آورديم

    

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

 

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

 

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

 

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

 

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

 

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

 

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

 

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

 

دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 16:3 ::  نويسنده : دکتر امین عطایی

عوارض داروهای کورتونی چیست؟

 


کورتون نام عامیانه گروهی از داروهاست که خاصیت مسکن و تضعیف سیستم ایمنی بدن را داشته و در درمان تعداد زیادی از بیماری‌ها کاربرد دارند. نام علمی این داروها کورتیکواستروئید است و به شکل قرص، آمپول، اسپری و پمادهای موضعی در بازار وجود دارند.


 

پردنیزولون، بتامتازون، دگزامتازون، متیل پردنیزولون، تریامسینولون، هیدروکورتیزون و کلوبتازول همه از انواع کورتون‌ها هستند.

 

برای درمان برخی بیماری‌ها، به عنوان مسکن فوری از انواع کورتون‌ها استفاده می‌شود، مثلا در حساسیت‌های شدید (مثلا بعد از تزریق پنی‌سیلین)، تزریق یک آمپول کورتون می‌تواند نجات‌بخش باشد، یا در حملات شدید آسم، استفاده از کورتون خوراکی یا تزریقی باعث باز شدن راه‌های هوایی و بهبودی می‌شود.

 

در بسیاری از بیماری‌های پوستی حاد نیز پمادهای حاوی کورتون برای تسکین علامتی به کار می‌روند.

برای درمان نارسایی غده آدرنال (فوق کلیوی) و زمانی که کورتون در بدن ترشح نمی‌شود، نیز از داروهای کورتونی استفاده می شود.

 

موارد بی‌شماری از کاربرد این داروها در درمان درازمدت بیماری‌ها وجود دارد که قابل جایگزینی با هیچ داروی دیگری نیستند و به دلیل خاصیت تضعیف ایمنی کورتون‌ها، استفاده وسیع از این داروها برای درمان بیماری‌های خود ایمنی صورت می‌گیرد.

مثلا برای درمان روماتیسم مفصلی، انواعی از بیماری‌های کلیوی، نوعی از هپاتیت که هپاتیت خودایمنی نامیده می‌شود و انواعی از بیماری‌های پوستی مزمن، استفاده از کورتون به مدت طولانی کاربرد دارد.

 

درمان بیماری کرون که یک بیماری روده‌ای است و بیماری ام‌اس نیز در مراحل مختلف با کورتون‌ها صورت می‌گیرد.

درمان طولانی‌مدت با کورتون، اگرچه باعث رهایی بیمار از درد و رنج بیماری می‌شود، اما منجر به وابستگی و ایجاد عوارض متعدد می‌شود. برای فرار از این مشکل بزرگ، اکنون شکل‌هایی از این دارو طراحی شده است که به صورت متمرکز روی قسمت خاصی تاثیر می‌گذارد و به این ترتیب با مقادیر کم، اثرات خوب و موثری ایجاد می‌شود و عوارض به حداقل می‌رسند

اسپری‌های تنفسی مثال خوبی برای این فرم دارو هستند. اسپری بکلومتازون و فلوتیکازون در حال حاضر اساس درمان درازمدت آسم هستند و خوشبختانه عوارض بسیار کمی دارند. اسپری بینی این داروها نیز موجود است که با کمترین عارضه در درمان حساسیت‌های فصلی به کار می‌روند.

 

در مورد بیماری‌های مفصلی نیز در صورتی که مصرف دارو لازم باشد، تزریق داخل مفصل موثرتر و با عارضه کمتری همراه است.

اخیرا انواعی از کورتون موضعی به شکل انما برای درمان بیماری‌های روده‌ای نیز به بازار عرضه شده است.

 

عوارض کورتون‌ها کدامند؟

بعد از چند روز از مصرف کورتون، قرمزی و پف کردن صورت توجه اطرافیان را جلب می‌کند. در صورت ادامه مصرف دارو، جمع شدن چربی در پشت گردن و بین کتف‌ها باعث به هم خوردن تناسب اندام خواهد شد.

 

از عوارض دیگری که به دنبال مصرف طولانی کورتون به وجود می‌آید، رشد موهای زاید روی ران، تنه و صورت که برای خانم‌ها آزاردهنده است.

 

همچنین استفاده طولانی مدت در افراد مستعد می‌تواند باعث بالا رفتن قند خون و دیابت شود.

پوکی استخوان نیز از عوارض شناخته شده مصرف طولانی مدت این داروهاست.

از عوارض دیگر باید به افسردگی و فشار خون اشاره شود.

 

به دلیل خاصیت ضد التهابی قوی کورتون‌ها، متاسفانه این داروها مورد استفاده بیش از حد و خارج از قاعده قرار می‌گیرند و عوارض زیادی برجا می‌گذارند، مثلا در مورد انواع دردهای معمول اسکلتی و عضلانی گاهی از کورتون تزریقی استفاده می‌شود که اثر آن تسکین موقتی درد است و بیمار شروع به استفاده مرتب از این داروها می‌کند و عوارضی که پیشتر برشمرده شد، گریبانگیر او می‌شود.

 

در سال‌های اخیراستفاده از دگزامتازون تزریقی برای تسکین گلودردهای ویروسی رایج شده است که به دو دلیل خطاست: اول این‌که گاهی باعث افت قدرت ایمنی شده و بیماری عفونی شدیدتری را به دنبال خواهد داشت و دوم این‌که اگر مرتب تکرار شود، عوارض دارو بی‌جهت به بیمار تحمیل می‌شود.

 

 

 

برای کاهش عوارض کورتون ها چه باید کرد؟

مصرف کورتون البته در درمان بسیاری از بیماری‌ها حیاتی و لازم است و باید عوارض آن را به نوعی پذیرفت. خوشبختانه تمهیداتی برای کاهش این عوارض وجود دارد که به آنها اشاره می‌شود:

1 ـ کورتون‌ها را باید فقط زمانی که لزوم مصرف آن مشخص است، استفاده کنیم.

2 ـ کمترین میزان ممکن را استفاده کنیم و در کوتاه ترین زمان، درمان را به پایان برسانیم.

3 ـ تا حد امکان از فرم موضعی مثلا اسپری یا تزریق در مفصل استفاده کنیم.

4 ـ عوارض دارو را با درمان‌های کمکی کم کنیم، مثلا برای کاهش عارضه پوکی استخوان استفاده از کلسیم و ویتامینD و برای کاهش فشار خون، محدودیت نمک مصرفی موثر است.

5 ـ تا حد امکان از داروهای کوتاه اثر مثل هیدروکورتیزون و پردنیزولون استفاده شود.

 

یادآوری این نکته لازم است که برای بسیاری از بیماری‌ها، استفاده کوتاه مدت کورتون و برای برخی بیماری‌ها استفاده درازمدت و حتی مادام‌العمر کورتون‌ها لازم است، ولی باید عوارض این داروها را بدانیم و هرگز آنها را بیجا مصرف نکنیم.

 

کورتون را خودسرانه مصرف نکنید

بعضی افراد برای افزایش وزن از ترکیبات کورتون‌دار استفاده می‌کنند که این داروها در آنها باعث احتباس آب و نمک در بدن شده و در نتیجه افزایش وزن را موجب می‌شود.

مصرف خودسرانه داروهای کورتونی باعث افزایش فشار خون، سرکوب تولید کورتون طبیعی در بدن و بروز مشکلات استخوانی می‌شود و در بیماران دیابتی باعث افزایش قند خون می‌شود

یکی دیگر از عوارض داروهای کورتونی، عوارض گوارشی در کسانی که زخم‌های اثنی عشری و معده دارند، است و در این موارد باید احتیاط کرد و در کنار داروهای کورتونی یکسری داروهای گوارشی تجویز کرد.

 

بیمارانی که سابقه فشار خون دارند یا ترکیبات افزایش‌دهنده ادرار (دیورتیک) مصرف می‌کنند، باید به تداخل آن با داروهای کورتونی توجه کنند.

 

اگر مصرف داروهای کورتونی زیرنظر پزشک معالج باشد، نحوه مصرف و دوز مصرفی می‌تواند عوارض را کاهش دهد.

 

مصرف کورتون را فقط تحت‌نظر پزشک معالج، قطع کنید

کاهش و یا قطع مصرف داروی کورتونی در افرادی که به مدت طولانی مصرف‌‌کننده این دارو هستند، باید تحت‌نظر پزشک معالج صورت گیرد، زیرا قطع ناگهانی و خودسرانه این دارو عواقب ناگواری در پی دارد.

 

علت بروز این حالت، به سیستم بین غده هیپوفیز و غده فوق‌کلیه در بدن مربوط می‌شود. در افرادی که به علت ابتلا به روماتیسم یا بیماری‌های دیگر، به مدت طولانی از کورتون استفاده می‌کنند، این سیستم بلوکه می‌شود، از این‌رو این احتمال وجود دارد که در صورت قطع ناگهانی داروی کورتون، با هیجانی کوتاه مدت، فرد وارد حالت اغما شود.

 

 

 

از پماد کورتونی برای مدت طولانی استفاده نکنید

پمادهای کورتونی تا 70 درصد باعث بهبود بیماری‌های پوستی فرد می‌شود، اما استفاده طولانی مدت و بیش از دو تا سه هفته از پمادهای کورتونی، به علت بروز برخی عوارض ممنوع است.

 

هدف و اثر اصلی درمان با پمادهای کورتونی، اثر ضدالتهابی و ضد خارشی آنهاست.

پمادهای کورتونی برای درمان اگزماها مناسب هستند، ولی حتی‌الامکان باید از مصرف کورتون‌های قوی در نوزادان خودداری کرد و در بزرگسالان نیز نباید بیش از دو تا سه هفته از پمادهای کورتون استفاده کرد.

 

نازکی پوست و عروق سطحی پوست و در پی آن افزایش عفونت‌های ویروسی قارچی از عوارض استفاده نامناسب و طولانی مدت پمادهای کورتونی است.

 

در کودکان از پماد کورتونی ضعیف استفاده کنید

در دوره کودکی باید از پمادهای کورتونی ضعیف استفاده شود، زیرا در غیر این صورت با توجه به وسعت زیاد سطح پوست بدن کودک نسبت به وزنشان باعث می‌شود که جذب بیشتری از این مواد صورت گیرد و کودکان بیشتر در معرض عوارض ناشی از مصرف این پمادها هستند.

 

در روی صورت، نواحی چین‌ها، نواحی تناسلی و ناحیه پوشک بچه یعنی در چین‌های کشاله ران جذب پمادهای کورتونی بسیار زیاد است. در این نواحی به دلیل نازکی پوست و فضای بسته چین‌ها قدرت جذب بسیار بالاست که این پمادها وارد سیستم عمومی بدن شده و می‌توانند بر رشد کودکان اثر منفی و معکوس بگذارد.

 

مصرف پمادهای کورتونی در اطراف چشم و مخصوصا در کودکان باعث ایجاد بیماری‌هایی همچون آب مروارید، آب سیاه و افزایش فشار چشم می‌شود.

 

استفاده از کورتون با قدرت زیاد بر روی سطح وسیعی از پوست، به خصوص در کودکان باعث جذب داخلی کورتون می‌شود که این جذب داخلی باعث بلوکه شدن ترشحات کورتون داخلی از قشر سورنال شده و فرد ممکن است دچار حملات آدیسونی و یا حملات ناشی از کم کاری هورمون کورتون شود که در برخی موارد سبب مرگ، به ویژه در کودکان و نوزادان می‌شود.

فرآوری: نیره ولدخانی

بخش سلامت تبیان

شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: 15:26 ::  نويسنده : دکتر امین عطایی
  • تجربه یک جراح آمریکایی از دنیای پس از مرگ + یادداشتی از حجت الاسلام جلیل محبی از زندگي پس از مرگ يكي از چند محور اصلي و مهم آيات قرآني را به خود اختصاص مي دهد كه خصوصاً در سوره هاي مكي قرآن از كميت بالايي برخوردار است. زندگي بعد از مرگ تا روز قيامت حائل و فاصل اول و آخر عالم است. برخلاف تصور عمومي كه اين دنيا و آن دنيا مي كند، عالم واحد است و ابتدا (اول) و انتهايي (آخر-آخرت) دارد كه انتهاي آن نيز براي مومنين بهتر از ابتداي آن است (الآخرة خير لك من اولي). انتقال از اين ابتدا تا به آن انتها توسط پلي انجام مي شود كه در لسان قرآن و روايات به آن برزخ (فاصل) گفته مي شود. هرچند برزخ از نگاه اين دنيايي زماني است تا قيامت لكن بنظر مي رسد بعلت عدم وجود زمان در عالم برزخ به سرعت به قيامت متصل مي شود شايد بخاطر همين است كه در روايات گفته شده: من مات قام قيامة (هركس بميرد قيامتش بر پا مي شود...) در مورد اين واقعه و وقايع مشابه نكات و سوالاتي قابل طرح است: اول آنكه: چرا سوال و جواب پس از مرگ كه توسط فرشتگان الهي انجام مي شود رخ نداده است؟ دوم آنكه: مگر مرگ بازگشت به اين دنيا دارد؟ كه فردي بميرد و به اين دنيا بازگردد؟ مگر در آيات قرآن نيامده كه فرد طلب بازگشت به دنيا مي كند تا اعمال نيك انجام دهد كه به او گفته مي شود: كلا انها كلمة هو قائلها... بنظر مي رسد وقايعي از اين دست نه مرگ واقعي كه نمايشي از عالم غيب، توسط باري تعالي است به فردي كه قصد هدايت بيش از قبل وي را داشته است. همچنين واضح است كه فرد غير مؤمن به خداوند و غيب و عالم آخرت و برزخ و... چرا عذابي مشاهده نكرده است؟! بعلت همان اصل كلي الهي است : لا نكلف الله نفساً الا وسعها//نویسنده: حجه الاسلام جلیل محبی تاریخ انتشار :

 

  • سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۱۴ مجله آمریکایی «نیوزویک» در شماره جدید خود مطلبی را به پزشک متخصص مغز و اعصاب اختصاص داده است که به گفته خودش، هفت روز «زندگی‌ای با هوش غیرانسان» را تجربه کرده است، تجربه ای که وی آن را حسی شیرین و «آن جهانی» می داند. وی از دنیایی سخن می گوید که اتحاد اساس آن است و آن قدر زیباست که «پنج ثانیه اش ارزش عمری انتظار را دارد.» دکتر «ایبِن الکساندر» که تجربه خود از مرگ و نیستی را در مطلب ویژه مجله «نیوزویک» به رشته تحریر در آورده، می‌نویسد: به عنوان یک جراح مغز هیچگاه به پدیده تجربه‌های جهان پس از مرگ و چنین مقولاتی باور نداشتم. پدرم هم مانند خود من جراح مغز و اعصاب بود و من نیز به تبعیت از او راه خود را در دنیای علم پی گرفتم و جراح مغز شدم و در دانشگاه های زیادی از جمله «دانشگاه هاروارد» به تدریس این شاخه از علم پزشکی پرداختم. بنابراین، ‌کاملاً می دانم در مغز آدم‌هایی که ادعا می کنند آن جهان را تجربه کرده‌اند چه می‌گذرد. مغز آدمی از مکانیسم اعجاب آور و در عین حال فوق العاده ظریفی برخوردار است، کافیست اندکی از اکسیژن دریافتی مغز بکاهید تا واکنش نشان دهد. با چنین اوصافی، برایم جای تعجب چندانی نداشت که آدم‌هایی را ببینم که بعد از گذران دوره درمانی پس از آسیب‌های جدی و بازیابی هوشیاری خود، از تجربه‌های شگفتشان افسانه‌سرایی‌ها کنند. اما هرچه می‌گفتند هرگز بدان معنا نبود که چنین بیمارانی در دنیای واقعی به جایی سفر کرده باشند. مورد من نیز از دو جهت با تجربه همه این بیماران متفاوت بود؛ اول اینکه بخش کورتکس مغز من به طور کامل از کار افتاده بود و دوم اینکه در تمام مدت اغما نشانه‌های حیاتی من تحت نظارت دقیق پزشکان قرار داشت و پیوسته ثبت می‌شد. این را هم بگویم که پیش از این‌ها، تعریفی که از خودم داشتم یک مسیحی معتقد بود که چندان هم عامل به فرائض دینی نیست. با این وجود از کسانی که علاقه‌مند بودند عیسی مسیح را موجودی فراتر از یک آدم خوب معمولی به حساب آورند هم کینه‌ای به دل نداشتم. حرف آنهایی را می‌فهمیدم که دوست داشتند باور کنند که بالاخره یک جایی در این دنیا خدایی هم هست و در دلم بهشان غبطه می‌خوردم که این ایمان بدون شبهه چه آرامشی را برایشان به ارمغان آورده. با این همه، به عنوان یک دانشمند می‌دانستم که خودم نباید چنین باورهایی داشته باشم. اوضاع بدین منوال بود تا اینکه سال ۲۰۰۸ رسید و در حالی که بخش «نئوکورتکس» مغزم از کار افتاده بود، هفت روزی را در حالت اغما به سر بردم. در غیبت یک نئوکورتکس فعال، چیزی را تجربه کردم که موجب شد باور کنم که برای وجود هوشیاری پس از مرگ هم دلیل علمی وجود دارد. همینجا بگویم چون می‌دانم شکاکیون چه نظری راجع به چنین حرف‌هایی دارند، داستانم را با منطق و زبان علمی «یک دانشمند» بازگو خواهم کرد، یعنی همان چیزی که هستم. اوایل صبح خیلی زود، حدود چهار سال پیش با یک سردرد شدید از خواب بیدار شدم. تنها به فاصله چند ساعت، کورتکس مغزم کاملا از کار افتاد. کورتکس بخشی است که کنترل اندیشه ها و احساسات ما را برعهده دارد و باعث تمایز ما از دیگر جانداران است. پزشکان بیمارستان عمومی «لینچبرگ» در ایالت ویرجینیا، که دست برقضا خودم هم آنجا به عنوان جراح مغز و اعصاب کار می‌کردم، به این نتیجه رسیدند که دچار نوعی مننژیت نادر شده‌ام که بیشتر در نوزادان دیده می‌شود. باکتری «ای کولی» افتاده بود به جان مایع مغزی نخاعم و ذره ذره مغزم را می‌خورد. آن روز صبح، وقتی به اتاق اورژانس رفتم، اوضاعم آنقدر بد بود که امید چندانی به بهبود و ادامه زندگیم در قالب چیزی فراتر از یک گیاه وجود نداشت. مدتی زیادی نگذشت که همان روزنه امید هم از دست رفت. هفت روز در اغمای کامل بودم، بدنم به هیچ محرکی پاسخ نمی داد و فعالیت‌های عالی مغزم کلاً مختل شده بود. در چنین شرایطی هیچ توجیه علمی‌ای برای این حقیقت وجود ندارد که در حالی که بدنم در اغما کامل به سر می‌برد، ذهنم، هوشیاریم، خود خویشتنم، حی و حاضر بود. نورون‌های کورتکس مغزم به واسطه حمله باکتریایی فلج شده بودند، اما نوعی هوشیاری و معرفت ورای ظرفیت‌های مغزی مرا به بُعد دیگری از این کائنات برد، بُعدی که حتی خوابش را هم هرگز ندیده بودم و هیچگاه در زمره باورمندانش نیز قرار نداشتم. باری، ماه‌ها سپری شد تا بتوانم برای خودم هضم کنم که چه بر من گذشت. سوای غیرممکن بودن وجود هرگونه هوشیاری در شرایطی که داشتم، چیزهایی که آن موقع تجربه کرده بودم برای خودم هم به هیچ وجه توجیه پذیر نبود: اول، یک جایی در میان ابرها بودم. ابرهایی بزرگ و پُف کرده به رنگ صورتی و سفید که در مقابل آسمان «آبی تیره» تضاد مشهودی ساخته بود. بالاتر از ابرها -بی نهایت بالاتر- دسته دسته موجوداتی شفاف و نورانی در آسمان این طرف و آن طرف می‌رفتند و خطوط ممتدی را دنبال خود در فضا بر جا می‌گذاشتند. پرنده بودند یا فرشته؟ نمی‌دانم. بعدها که برای توصیف این موجودات دنبال واژه مناسب می‌گشتم این دو کلمه به ذهنم رسید، اما هیچ یک از این دو حق مطلب را درباره این موجودات اثیری ادا نمی‌کند که اساساً از هر آنچه در این کره خاکی می‌شناسم تفاوت داشتند، چیزهایی بودند پیشرفته‌تر و متعالی‌تر. در دنیایی که بودم، دیدن و شنیدن دو مقوله جدا از هم نبود. انگار که نمی‌شد چیزی را ببینی یا بشنوی و به بخشی از آن بدل نشوی. هرچه که بود متفاوت بود و در عین حال بخشی از چیزهای دیگر، مثل طرح های درهم تنیده فرش های ایرانی...یا نقوش بال یک پروانه. اما از این همه شگفت‌آورتر، وجود «فردی« بود که مرا همراهی می کرد؛ یک زن. جوان بود و جزئیات ظاهری او را به طور دقیق به یاد دارم. گونه‌هایی برجسته و چشمانی به رنگ آبی لاجوردی داشت و دو رشته گیسوان طلایی- قهوه‌ایش در دو طرف صورت، چهره زیبایش را قاب گرفته بود. بار اول که او را دیدم روی یک سطح ظریف و نقش دار حرکت می‌کردیم که بعد از لحظه ای فهمیدم بال یک پروانه بود. میلیون‌ها پروانه دورمان را گرفته بودند و در رقص هماهنگ امواجی که ساخته بودند به جنگلزارهای پایین سرازیر می‌شدند و مجدد به بالا و دور ما اوج می‌گرفتند. انگار که رودی از زندگی و رنگ در هوا جریان داشت. لباس زن ساده بود، مثل یک کشاورز. اما رنگ‌هایش همان ویژگی درخشان، تأثیرگذار و سرشار از زندگی‌ای را داشت که در دیگر چیزهای حاضر در آن مکان به چشم می‌خورد. زن به من نگاهی انداخت، جوری که می گویم تنها پنج ثانیه از آن نگاه ارزش تمام زندگی تا آن لحظه را دارد و هر چه قبل از آن به سرتان آمده باشد، دیگر اهمیتی ندارد. نگاهش عاشقانه نبود. دوستانه هم نبود. نگاهی بود که ورای تمامی اینها بود و فرای همه مراحل عشقی که این پایین در زمین شناخته‌ایم. چیزی برتر بود که همه انواع دیگر عشق را درونش داشت ولیکن از همه آنها بزرگتر بود. زن بدون اینکه واژه‌ای بر زبان آورد با من حرف زد. پیامش مثل نسیمی به درونم نفوذ کرد و همانجا در دم فهمیدم که همان است. فهمیدم دنیای دور و برمان نه رویا است و نه گذرا و بی‌اساس است، بلکه حقیقی است. پیامی که از زن گرفتم سه بخش داشت، که اگر بنا باشد به زبان زمینی ترجمه‌اش کنم، چیزی شبیه به این خواهد شد: «تو مورد محبت و لطف هستی و عزیز، تا همیشه.» «موردی نیست که بترسی.» «هیچ اشتباهی مرتکب نخواهی شد.» فیزیک نوین می‌گوید که جهان پیرامون ما یکپارچه و غیرمنفک است. اگرچه به ظاهر در دنیایی از تفاوت ها زندگی می کنیم، برپایه قوانین فیزیک، زیر این ظاهر متفاوت هر شیء و هر رویدادی در هستی در پیوند کامل با اشیا و رویدادهای دیگر است و به بیان دیگر «فرق باطن» وجود ندارد. تا پیش از تجربه‌ام، همه این نظرات برایم جنبه انتزاعی داشتند و درک‌ناپذیر، اما امروز حقیقت‌های زندگیم را تشکیل می‌دهند. به این باور رسیده‌ام که کائنات بر اساس وحدت ایجاد شده است. اکنون می‌دانم که عشق را هم باید به این معادله افزود. دنیایی که من در اغمای بدون مغز انسانیم تجربه کردم همانی بود که آلبرت انیشتین و عیسی مسیح، هر دو، از آن سخن گفته‌اند و صد البته که هر کدام با روش بسیار متفاوت خودشان. من سال‌های سال به عنوان جراح مغز و اعصاب در معتبرترین مؤسسات جهانی خدمت کرده‌ام. می‌دانم که بسیاری از همکارانم بر این باور پافشاری می‌کنند که مغز، و به ويژه کورتکس، این عضو کلیدی، سر منشأ هوشیاری خاص نوع آدمی است. خود من هم همین طور فکر می‌کردم. اما این باور، این نظریه امروز در برابر من رنگ باخته و آنچه بر من گذشت در پهنه باورهایم جایی برای آن باقی نگذاشت. از همین رو قصد دارم باقیمانده عمرم را به بررسی ذات راستین هوشیاری بپردازم و به همکارانم در عرصه علم و نیز به جهانیان نشان بدهم که ما پدیده‌هایی بسیار بسیار فراتر از مغزهای فیزیکی خود هستیم. در دنیای امروز بسیاری بر این عقیده‌اند که واقعیت معنوی دین در دنیای مدرن قدرت خود را از دست داده و علم، در برابر ایمان، راه رسیدن بشر به واقعیت وجود است. پیش از این تجربه، من نیز تا حد زیادی در صف طرفداران این مکتب بودم، اما امروز متوجه شده‌ام که این دیدگاه به شدت ساده‌انگارانه است. تصویر مادی‌گرا از کالبد و مغز به عنوان مولدان هوشیاری، و نه ظرف آن، محکوم به شکست است. در مقابل، تلقی نوینی از کالبد و ذهن ظهور خواهد کرد که هم اکنون هم نشانه‌هایش را می‌توان مشاهده کرد. این دیدگاه نو به همان میزان مبتنی بر دین است که بر دانش استوار و غایتش را چیزی قرار خواهد داد که بزرگترین دانشمندان بیش و پیش از هر چیزی در طول تاریخ بشری همواره در جستجوی آن بوده اند؛ چیزی به نام حقیقت.

 

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داروسازان و آدرس aminataie.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان